مرا به خانه ات بخوان
مرا به خانه ات بخوان که اقاقی را به عاشقی ،
زینت کردم به گیسوان و دیده را به تبرک سیه نمودم به توتیای انتظار
چه بی قرار!
مرا به خانه ات بخوان که گونه رنگین نمودم ازشورو التهاب
و سبوی مهر انباشتم از شرم ناب
مرا به خانه ات بخوان که لبها را وسوسه کرده ام به بوسه بوسه های نهان
و می خواهم دل بسپارم بی نام و بی نشان
مرا به خانه ات بخوان که عذاب وبال را شهد کنم به لحظه وصال
بگشایم آغوش مرا ، تا ببینی جوش و خروش این دل از پا فتاده را ، این
خواستنهای ساده را
خواهم با تو بخوانم حدیث دل ، با تو نشینم به راز دل ، با توبگویم گناه دل
مرا به خانه ات بخوان ، که راز و نیازست مر ترا ، که عشوه و نازست
مر ترا ، که سوزش و سازست مر ترا
بخوانم به قبله گاه رُستن ها و رستن ها ، سوختن ها و ساختن ها ، رفتن
ها و باختن ها
مرا به خانه ات بخوان که با تو هزار حرف است و نیست فرصت آن ، به
زمینم بخوان به آسمان
بخوانم به مامن امن رفاقتها ، صداقتها
مرا به خانه ات بخوان
مرا به خانه ات بخوان تا آنجا که توش آمدنم باشد مرا بخوان و بدان که
تازگی ها دلتنگ می شوم
مرا به سینه ات بخوان به دوست داشتن
توفان
- ۹۴/۰۶/۱۹