مجله مجازی خانم دوسی

مجله مجازی خانم دوسی

به نام دوست که زیستنها و باورهایمان به عشق اوست
و به نام عشق که رستنها و بارورهایمان به صدق اوست
سلام،سلامی به وسعت همه اندیشه های سبز دلهای سبز رویاهای سبز به شما خوانندگان سبز آرزو دارم سبز باشید سبز بمانید و ساری سبزینه های وجودتان به سایرین باشید
اما بعد : بر آنم که در این وبلاگ گلهای لبخند را هر چند کمرنگ بر روی لبهای شما بنشانم و با حلاوت گفتار اندکی از مرارت کردار نامردمان را از خاطر شما عزیزان بزدایم یاریگرم باشید تا با هم بخندیم فاطمه زارعی (خانم دوسی شیرازی )
چند نفر از دوستان از من تقاضا کردند که نام کتابهای چاپ شده خودم را برایشان بنویسم تا آنها را تهیه کنند .من هم به پیروی از درخواست ایشان نام کتابهایم را به ترتیب چاپ برایشان می نویسم تا در صورت تمایل آنها را فراهم کنند .
به ترتیب چاپ :
۱ - ماجراهای خانم دوسی ( مجموعه داستانهای کوتاه طنز به گویش شیرازی ) - انتشارات ره آورد هنر ۰۷۱۱۲۲۹۵۱۱۸که به چاپ دوم
رسیده است .همراه با سی دی صدای خانم دوسی
۲- زنده باد شلختگی (مجموعه داستانهای طنز سیاسی و اجتماعی ) انتشارات نوید شیراز ۰۷۱۱۲۲۲۶۶۶۲
۳- برزخی ها (رمان ) شماره مرکز پخش ۰۹۱۷۳۱۳۰۹۵۴انتشارات پردیسان
۴- شعر قصه های شهر من ( مجموعه شعر شیرازی ) انتشارات نوید شیراز ۰۷۱۱۲۲۲۶۶۶۲همراه با سی دی
۵- ماجراهای خانم دوسی (جلد دوم ) انتشارات نوید شیراز ۰۷۱۱۲۲۲۶۶۶۲
۶ - عشق تو مرجان منو کشت ( روایت داستان داش آکل بصورت شعر ) همراه با سی دی انتشارات رخشید شیراز ۰۷۱۱۸۲۰۶۱۵۰

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

آمدی

پنجشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۴۶ ب.ظ

 با صدایی که از ورای پوچی ها بود، آمدی  

 با نگاهی که عاری ازهرزگی ها بود ، آمدی

 با یک شاخه گل نرگس درروزپاسداشت عشق

در دستانی که خسته ازدرگیری  ها بود ، آمدی

 با لرزش لبی که از آن بی قراری  می بارید

 با اضطراب دلی  که در آن هراسها بود، آمد ی

 با تعرق پیشانی که رنگ شرم و حیا داشت

 و در آن ندامتی از بدقولیها بود ، آمدی

 با پاهایی که درد  را فریاد می کشیدند بی صدا 

 اما در واپسین لحظات ، پر بها بود ، آمدی 

 با کلماتی که در گفتنشان تردید می کردی

ودر آن گِله  از اعتمادکردنها بود ،  آمدی

همیشه  آمدی نشستی  گفتی شنیدی ،  رفتی

  با شِکوه ای که ازمرگ صداقتها بود ، آمدی

 با دلی بی قرار ، صبور دیدمت و  شنیدمت

تا با ترنمی که از دوست داشتنها بود ، آمدی

بارها آرزو کردم که در خوابهایم ببینمت

عزیز!در خوابی که از جنس رویاها بود، آمدی

 با تو فرشی گستراندم از تار و پود پاکیها 

 از عرشی  که فراتر از آرزوها بود ، آمدی

فاصله دنیایی بود از برج و باروهای زیستنها

تو با بهشتی که در پشت دیوارها بود ، آمدی

می خوانمت به خویش تا ببوسم آن دیده را عیان

می دانم چون روح عشق در تن حرفها بود ، آمدی

شعرهای من هدیه ایست که پیشکش می سازمت مدام

نکند برای جاودانگی در شعرها بود ، آمدی

آرامش حضور تو را همواره حس کرده ام

شاید برای خاطر  این دل  تنها بود ، آمدی

 در آشوب سرگشتگی از این غهمای  بی کران 

آیا برای  رها یی از این بلاها  بود ، آمدی؟

دیدن تو را با هزار چشم منتظر خواهانم

هر چند برای این بیقرار کردنها بود ، آمدی

 

                                                                        تیرماه 87

 

  • خانم دوسی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی